گل سرخ. سوری: چو سرکفته شد غنچۀ سرخ گل جهان جامه پوشیدهمرنگ مل. عنصری. هر باز بزیر چنگ ماغی دارد هر سرخ گل از بید جناغی دارد. منوچهری. نور مه از خار کند سرخ گل قرص خور از سنگ کند بهرمان. خاقانی. سمن ساقی و نرگس جام در دست بنفشه در خمار و سرخ گل مست. نظامی. رخی چون سرخ گل بر سرو آزاد دو نرگس مست و عالم رفته از یاد. نظامی. به عشق روی تو روزی که از جهان بروم ز تربتم بدمد سرخ گل بجای گیاه. حافظ. بلبل بیدل تو عمر خواه که آخر باغ شود سبز و سرخ گل بدر آید. حافظ
گل سرخ. سوری: چو سرکفته شد غنچۀ سرخ گل جهان جامه پوشیدهمرنگ مل. عنصری. هر باز بزیر چنگ ماغی دارد هر سرخ گل از بید جناغی دارد. منوچهری. نور مه از خار کند سرخ گل قرص خور از سنگ کند بهرمان. خاقانی. سمن ساقی و نرگس جام در دست بنفشه در خمار و سرخ گل مست. نظامی. رخی چون سرخ گل بر سرو آزاد دو نرگس مست و عالم رفته از یاد. نظامی. به عشق روی تو روزی که از جهان بروم ز تربتم بدمد سرخ گل بجای گیاه. حافظ. بلبل بیدل تو عمر خواه که آخر باغ شود سبز و سرخ گل بدر آید. حافظ
دهی است از دهستان ده تازیان بخش مشیز شهرستان سیرجان، واقع در 84هزارگزی جنوب خاوری مشیز و سر راه مالرو در گنج به چهارطاق، با 100 تن سکنه. آب آن از چشمه و راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8)
دهی است از دهستان ده تازیان بخش مشیز شهرستان سیرجان، واقع در 84هزارگزی جنوب خاوری مشیز و سر راه مالرو در گنج به چهارطاق، با 100 تن سکنه. آب آن از چشمه و راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8)
کنایه از رقاص باشد. (برهان) (آنندراج). رقاص. (ناظم الاطباء). بازیگر: در وجد و حال همچو حمام است چرخ زن بر دیده نام عشق رقم کرده چون حمام. خاقانی. ، کنایه از مردم سیاحت کننده باشد. (برهان). کنایه از سیاح. (آنندراج). سیاح و سیاحت کننده و مسافر. (ناظم الاطباء)
کنایه از رقاص باشد. (برهان) (آنندراج). رقاص. (ناظم الاطباء). بازیگر: در وجد و حال همچو حمام است چرخ زن بر دیده نام عشق رقم کرده چون حمام. خاقانی. ، کنایه از مردم سیاحت کننده باشد. (برهان). کنایه از سیاح. (آنندراج). سیاح و سیاحت کننده و مسافر. (ناظم الاطباء)
سرخ موی. دارای موی سرخ. آدمی یا چهارپایی که مویش سرخ بود. - اشتر سرخ موی، اشتری که موی سرخ داشته باشد و این نوع شتر گرانبهاست: هزار اشتر مادۀ سرخ موی بنه برنهادند با رنگ و بوی. فردوسی. بصد کاروان اشتر سرخ موی همه هیزم آورد پرخاشجوی. فردوسی. ابوجهل گفت هرکه او را بکشد صد شتر سرخ مو و صد مثقال مشک بدو دهم. (قصص الانبیاء ص 218). سرخ مویانی چو من بی می همه سرمست راه برهم افتاده چو میگون لعل جانان دیده اند. خاقانی
سرخ موی. دارای موی سرخ. آدمی یا چهارپایی که مویش سرخ بود. - اشتر سرخ موی، اشتری که موی سرخ داشته باشد و این نوع شتر گرانبهاست: هزار اشتر مادۀ سرخ موی بنه برنهادند با رنگ و بوی. فردوسی. بصد کاروان اشتر سرخ موی همه هیزم آورد پرخاشجوی. فردوسی. ابوجهل گفت هرکه او را بکشد صد شتر سرخ مو و صد مثقال مشک بدو دهم. (قصص الانبیاء ص 218). سرخ مویانی چو من بی می همه سرمست راه برهم افتاده چو میگون لعل جانان دیده اند. خاقانی
سرخ رو. که چهرۀ او سرخ باشد: یعنی ز صبح صادق انعام شمس دین از شرم سرخ روی شفق وار میروم. خاقانی. در بوستانسرای تو بعد از تو کی بود خندان انار و تازه به وسرخ روی سیب. سعدی. مرد را شرم سرخ روی کند خلق را خوب خلق و خوی کند. اوحدی. هرکس از اهل آبه که اورا بینی سرخ روی و ازرق چشم. (تاریخ قم ص 81). ، سرفراز. مباهی. خرسند. خوشحال. خرم. فخرکننده. نازان: خان را به خانه بازفرستاد سرخ روی با خلعت و نوازش و با ایمنی بجان. فرخی. زیرا که سرخ روی برون آمد هرکو به پیش حاکم تنها شد. ناصرخسرو. و من بنده بدان مسرور و سرخ روی گشتم. (کلیله و دمنه). گر نگوید بدل مرادش هست که سوی خانه سرخ روی رود. سوزنی. بهمه حال اسیری که ز بندی برهد سرخ روتر ز امیری که گرفتار آید. سعدی
سرخ رو. که چهرۀ او سرخ باشد: یعنی ز صبح صادق انعام شمس دین از شرم سرخ روی شفق وار میروم. خاقانی. در بوستانسرای تو بعد از تو کی بود خندان انار و تازه به وسرخ روی سیب. سعدی. مرد را شرم سرخ روی کند خلق را خوب خلق و خوی کند. اوحدی. هرکس از اهل آبه که اورا بینی سرخ روی و ازرق چشم. (تاریخ قم ص 81). ، سرفراز. مباهی. خرسند. خوشحال. خرم. فخرکننده. نازان: خان را به خانه بازفرستاد سرخ روی با خلعت و نوازش و با ایمنی بجان. فرخی. زیرا که سرخ روی برون آمد هرکو به پیش حاکم تنها شد. ناصرخسرو. و من بنده بدان مسرور و سرخ روی گشتم. (کلیله و دمنه). گر نگوید بدل مرادش هست که سوی خانه سرخ روی رود. سوزنی. بهمه حال اسیری که ز بندی برهد سرخ روتر ز امیری که گرفتار آید. سعدی
بیماریی حاد و ساری که به واسطه ظهور بثوراتی به شکل ماکول سرخ رنگ و علایم عمومی خفیف (خصوصا بزرگ شدن و درد ناک گشتن غدد لفاوی پشت گردن) مشخص است. ماکولها در روز اول شبیه سرخک و روز دوم شبیه مخملک اند و روز سوم محو میشوند این بیماری مصونیت ایجاد میکند. عامل آن نوعی ویروس فیلتران است که در ترشحات بینی و حلق یافت میشود سرخیژه سرخچه سرخک کاذب. توضیح: این بیماری با سرخک نباید اشتباه شود
بیماریی حاد و ساری که به واسطه ظهور بثوراتی به شکل ماکول سرخ رنگ و علایم عمومی خفیف (خصوصا بزرگ شدن و درد ناک گشتن غدد لفاوی پشت گردن) مشخص است. ماکولها در روز اول شبیه سرخک و روز دوم شبیه مخملک اند و روز سوم محو میشوند این بیماری مصونیت ایجاد میکند. عامل آن نوعی ویروس فیلتران است که در ترشحات بینی و حلق یافت میشود سرخیژه سرخچه سرخک کاذب. توضیح: این بیماری با سرخک نباید اشتباه شود